با بچه های ده خودمان: مجموعه داستان
نویسنده:
منصور یاقوتی
امتیاز دهید
مجموعه ۴ داستان با عناوین:
چوپانها / عمو پیره / آقای امیدی / بابا الیاس
از داستان چوپانها:
آفتاب از پشت پاره ابرهای نارنجی و سرخ می دمید که قربانعلی به اتفاق عمو مراد، گله را که متعلق به ارباب بود از ده بیرون کشاندند و به سوی دامنه راندند. سگهای گله به گوسفندهایی که عقب می ماندند و یا جدا می شدند تنه می زدند و آنها را وارد گله می کردند. پارس کنان به این سو و آن سو می دویدند و دندانهای سفیدشان می درخشید و هیاهو کنان، گله را که پشت سرش غبار ضخیم و کوتاهی جامی گذاشت، نظم می دادند. قربانعلی سفره ی نان و پنیرش را به پشتش بسته بود و با چوبی که در دست داشت برپشت گوسفندها می کوبید؛ این طرف و آن طرف می دوید و هی هی کنان گله را به جلو می راند.
عمو مراد پایش به سنگی گیر کرد نزدیک بود با سینه و صورت به زمین بیفتد که تعادلش را حفظ کرد و با قلوه سنگ، بز چاقی را که عقب مانده و بته گیاهی را دندان می زد، مورد اصابت قرار داد و فریادش بلند شد:
- صاحب مرده ی چموش... ای بر پدرت لعنت... سگ مصبا!...
چوپانها / عمو پیره / آقای امیدی / بابا الیاس
از داستان چوپانها:
آفتاب از پشت پاره ابرهای نارنجی و سرخ می دمید که قربانعلی به اتفاق عمو مراد، گله را که متعلق به ارباب بود از ده بیرون کشاندند و به سوی دامنه راندند. سگهای گله به گوسفندهایی که عقب می ماندند و یا جدا می شدند تنه می زدند و آنها را وارد گله می کردند. پارس کنان به این سو و آن سو می دویدند و دندانهای سفیدشان می درخشید و هیاهو کنان، گله را که پشت سرش غبار ضخیم و کوتاهی جامی گذاشت، نظم می دادند. قربانعلی سفره ی نان و پنیرش را به پشتش بسته بود و با چوبی که در دست داشت برپشت گوسفندها می کوبید؛ این طرف و آن طرف می دوید و هی هی کنان گله را به جلو می راند.
عمو مراد پایش به سنگی گیر کرد نزدیک بود با سینه و صورت به زمین بیفتد که تعادلش را حفظ کرد و با قلوه سنگ، بز چاقی را که عقب مانده و بته گیاهی را دندان می زد، مورد اصابت قرار داد و فریادش بلند شد:
- صاحب مرده ی چموش... ای بر پدرت لعنت... سگ مصبا!...
آپلود شده توسط:
mrezie67
1390/04/11
دیدگاههای کتاب الکترونیکی با بچه های ده خودمان: مجموعه داستان
افتخار می کنم که ایشان یکی از همشهری های من است
ممنون از سایت کتابناک که این امکان را فراهم آورده
پیروز باشید و شاد
دلمان برای قصه هایش تنگ شده